همشهری آنلاین - مرضیه موسوی: همه آنها یک درد مشترک دارند. نامشان را گذاشتهاند زنان سرپرست خانوار. این به آن معناست که علاوه بر انجام وظایف سخت مادری و خانهداری، باید بار هزینههای سنگین زندگی خود و فرزندانشان را هم به دوش بکشند.کاری که فقط با صبر و گاهی با خون دل خوردن و غرق شدن در روزمرگیهای کسلکننده شدنی است. آنها مادرانی هستند که خیلی ساده با واقعیتهای تلخ زندگی روبهرو شدهاند و حالا با تلاششان میخواهند دنیای شیرینتری برای فرزندانشان بسازند.، سری به مرکز شهید خجسته نیکو، یکی از مراکز کارآفرینی کوثر در منطقه ۱۲ که در خیابان نوفل لوشاتو و کوچه شاهرخ واقع شده است زدیم تا خسته نباشید جانانهای به این مادران فداکار گفته باشیم.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
پشت دیوارهای شهر
پلههای مرکز کارآفرینی کوثر را که پایین میآمدی فکرش را هم نمیکردی که کارگاه خیاطی تا این اندازه فراخ و بزرگ باشد. حتی قبل از اینکه بدانی در خیابان نوفل لوشاتو، ابتدای کوچه شاهرخ چنین مرکزی میان ساختمانهای اداری و سفارتخانههای رنگارنگ قد علم کرده هم فکرش را نمیکردی که چنین مرکزی را در این خیابان پیدا کنی. گوشه گوشه کارگاه زنانی پشت چرخهای خیاطی نشستهاند و پیش و پشت لباسها را به هم وصل میکنند. انبوهی از لباسهای نخی و پارچههای متقال و لنین روی هم تلنبار شده و حجم هر کدام مدام کم و زیاد میشود. «فاطمه غیاثوند» در انبار، پشت تلی از لباسها نشسته و دانه دانه قفسهها را میشمارد و چیزهایی را یادداشت میکند.
وقت انبارگردانی که میرسد سرش شلوغتر میشود. با این حال نباید فکر شغل دومش را از سر بیرون کند؛ هزینه درس خواندن دختر و پسر جوانش که حالا ۲۰ ساله و ۱۵ ساله هستند زیاد است. برای همین «فاطمه غیاثوند» که هنوز سن و سال زیادی ندارد باید بعد از پایان کارش در کارگاه چند ساعتی هم به کارهای خدماتی مشغول باشد. رسیدن به کارهای خانه و مادری کردن هم میماند برای روزهای تعطیل؛ البته اگر مجالی باقی باشد و حرف اضافه کاری به میان نیاید.
تپههای نخی
کارگاهی که در مجموعه «شهید خجسته نیکو» دایر شده است یکی از ۱۲ کارگاهی است که برای شرکت تولیدی خاصی، لباسهایی از جنس الیاف طبیعی تولید میکند. تنها ۳۰ هزار لباس از یک مدل، رقمی است که در طول ماه در یکی از کارگاهها تولید میشود. از لباس چهارگره مردانه و زنانه گرفته تا شالهای هنری که خیلیها آن را به نام «شال طرح عشق» میشناسند، تا کیف و کفشهای سنتی و مانتو و شلوار چیزهایی است که در انبار این مجموعه میتوان دید.گاه گداری صدای چرخ خیاطی قطع میشود. تازه آن وقت است که میفهمی در گوشهای از کارگاه چند نفری مشغول اطو کشیدن روی لباسهای آماده هستند.
پارچههای خام از کارگاه برش به این کارگاه میرسند و بعد از تکمیل دوختشان به کارگاه آنزیم و رنگرزی میروند و از آنجا دوباره برای اطو شدن و بستهبندی و انبار به همین مجموعه باز میگردند. حدود ۲۵ زن سرپرست خانوار از ۸ صبح تا ساعت ۱۷ در این کارگاه مشغول به کار هستند. این به جز آمار حدود ۲۵ نفری است که از این کارگاه لباسها را برای انجام کار در منزل میبرند. کارگاه خیاطیای که جز کارفرمای آن و یکی دو نفر که انبوه لباسها را انبار و یا برای دوخت ودوز جابهجا میکنند همه کارکنانش زنان سرپرست خانوار هستند.
روزانه ۴ ساعت در راه هستم
«دوست دارم نویسنده شوم.»زنی که سالهاست برای امرار معاش خود و دختر جوانش بیرون از خانه کار میکند و بزرگترین دغدغه امروزش کنکور کارشناسی ارشد دخترش است باید قصههای زیادی برای تعریف کردن داشته باشد. «فاطمه فاضلی» زن ۴۵ سالهای است که بیش از ۶ سال از روزهای زندگیاش را پشت چرخ خیاطی نشسته است. این را قبل از اینکه به زبان بیاورد از دستانش میتوان فهمید. شب که به خانه میرسد دخترش کارهای مربوط به خانه را انجام داده است. کمی استراحت کرده و نکرده پیش مادر و دخترش مینشیند و تلویزیون تماشا میکند؛ یک چشمش به تلویزیون است و یک چشمش به گلدوزی حاشیه لباسی که بهعنوان کار در منزل با خود آورده. دخترش هم در این تفریح رایج در خانه همراهیاش میکند. او میگوید: «خیاطی را دوست دارم اما دیگر مثل سالهای گذشته کشش این کار را ندارم. زودتر خسته میشوم.
اما مگر چاره دیگری هست؟» یکی از آرزوهایش پیدا کردن شغلی با درآمد خوب و زحمت کمتر است: «دوست دارم کار دفتری انجام دهم. یا کار در محیطی مثل ادارهها. فکر میکنم انجام این کار برایم راحتتر باشد.» یکی دیگر از دغدغههای «فاطمه فاضلی» مسیر طولانی خانه تا محل کارش است. او هر روز از جاده امامزاده داود به خیابان نوفل لوشاتو میآید و دم غروب این راه آمده را دوباره بر میگردد. گاهی که گرههای ترافیک خیابانهای پر ازدحام منطقه کور شوند، او چند ساعتی را در راه برگشت معطل میشود.
دنیای پر سر و صدایی برای تازه واردها
کارگاه خیاطی خیابان شاهرخ هم خیاطهای چندین و چند ساله دارد و هم تازه کارهایی که کمکم روال کار را یاد میگیرند. محیط امن و ایمنی که آقا و خانم اسلامی در این کارگاه به وجود آوردهاند تا به حال خیلیها را پابند این کارگاه کرده است. مثل خانم «فاضلی» که از سال ۱۳۸۸ در اینجا مشغول به کار است. «شهلا کارگر گنجی» تازه وارد این مجموعه است که آرام راه میرود، آرام حرف میزند و چون دستش هنوز مثل کهنه کارها به خیاطی عادت نکرده آرام کار میکند. حرفش را با این جمله شروع میکند: «مگر زنی که یک ماه و نیم از مرگ شوهرش میگذرد میتواند حال خوبی داشته باشد؟» افسردگی در چهرهاش موج میزند. با این حال، نه به صدای قیژقیژ چرخها اعتراضی میکند و نه به صدای حرفزدنها و هیچ صدای دیگری که ممکن است آزارش دهد.
او میگوید: «تا همین دو ماه پیش هیچوقت کار کردن بیرون از خانه را تجربه نکرده بودم. برای همین کمی عادت به کار کردن برایم سخت است. آینده دو دخترم چیزی نیست که بخواهم ندیدهشان بگیرم. باید آن را با دستهای خودم بسازم. هر چقدر هم که کار بیرون از خانه سخت باشد.»غروب که به خانه میرسد تازه وقت این است که مادری به خرج بدهد. دو دختر دارد که هر دو درس میخوانند و مجالی برای انجام کار خانه ندارند. مادر خانه هر روز که به خانه برمیگردد پیش از همه شام و فرزندانش را آماده میکند و هیچ کاری را برای فردا نمیگذارد.
آرزوهای یک خیاط
یکی از زنان کارگاه خیاطی دوست دارد ورزشکار خوبی شود و مثلاً در رشته والیبال تبدیل به ورزشکاری حرفهای شود. دیگری دوست دارد یک وقتهایی گوشهای بنشیند و قصه بنویسد، یکی دوست دارد تمام وقت هر روزه خود را در خانه سر کند و برای فرزندش مادری کند، پرداختن به هنرهایی مثل موسیقی و بازیگری و... هم که دیگر جای خود دارد. اما زنانی که در این کارگاه کار میکنند مثل همه زنانی که در همه کارگاههای دیگر برای گذر زندگی مشغول به یک حرفه هستند وقت زیادی برای رسیدن به این دل مشغولیها را ندارند. خیلیها شغل دومی هم دارند و تازه بعد از پایان کار در کارگاه خیاطی جای دیگری مشغول به کار میشوند. خیلیها هم کارخیاطی و گلدوزی روی لباسها را با خود به خانه میبرند تا در خانه هم بیکار نباشند. نداشتن بیمه یکی از مشکلاتی است که در این کارگاهها با آن سر و کله میزنند. همه در فضای امن کارگاه به هم اعتماد دارند و گاهی برای رفع مشکلات خود از یکدیگر کمک میگیرند. خرید لباس از کارگاهی که خود در آن مشغول به کار هستند یکی از تفریحها در این کارگاه است؛ تفریحی که در اوضاع و احوال اقتصادی امروز تبدیل به امری جدی شده است.
متولی مرکز کارآفرینی کوثر:
مهارتآموزی در اولویت برنامههای ماست
متولی مرکز کارآفرینی «کوثر» در خیابان نوفل لوشاتو و کوچه شاهرخ را زن و شوهر نسبتاً جوانی به نام آقا و خانم «اسلامی» هستند. زوج کارآفرین جوانی که در کارگاههای مختلف خود در سراسر کشور لباسهایی با الیاف طبیعی و البته نام و نشان تجاری خود وارد بازار میکنند. مرکز کارآفرینی کوثر در خیابان نوقل لوشاتو یکی از این چند ده کارگاه است که تنها به دوخت و بستهبندی مدل خاصی از پیراهن اختصاص دارد. خانم اسلامی میگوید: «در این مرکز علاوه بر اینکه تولید و اشتغالزایی داریم، آموزش مهارت را هم در برنامه خود گنجاندهایم.»
این یکی از مهمترین ویژگیهای مراکز کارآفرینی کوثر است. برند تولید شده در این کارگاهها از طریق بیش از ۳۲۰ عامل فروش در کشور عرضه میشود. گفتوگوی کوتاه زیر را درباره شرایط کار کردن در کارگاه تولید پوشاک در مرکز کارآفرینی شهید خجسته نیکو بخوانید.
برای پذیرش بانوان برای اشتغال در این کارگاه تولیدی پوشاک شرایط خاصی در نظر دارید؟
این مرکز کارآفرینی مثل تمام مراکز کارآفرینی کوثر که در منطقهمان وجود دارند به اشتغال بانوان سرپرست خانوار اختصاص دارد. یعنی کسانی که در این مراکز مشغول به کار میشوند بانوان بیسرپرست و یا بدسرپرست هستند که اداره زندگی را به عهده دارند. طبق قراردادی که با شهرداری داریم موظف هستیم بانوانی را که شهرداری منطقه به ما معرفی میکند در این کارگاه بپذیریم. زنان سرپرست خانوار با مراجعه به اداره امور بانوان هر منطقه از طریق معرفینامه به ما معرفی میشوند.
همه زنان سرپرست خانوار که به این مرکز معرفی میشوند از قبل مهارت خیاطی دارند یا در اینجا آموزش میبینند؟
زنان سرپرست خانوار با توجه به مهارتها و یا علاقهمندیهایشان به مراکز مختلف معرفی میشوند که فعالیتهای مختلفی انجام میدهند. اما این به این معنا نیست که همه آنها از ابتدا به خیاطی یا کارهای دیگر وارد باشند. هر نیرویکاری که وارد این مجموعه میشود ابتدا برایکاری که باید انجام بدهد آموزش میبیند. یعنی ما در این مرکز، علاوه بر اینکه تولید و اشتغالزایی داریم، آموزش مهارت را هم در برنامه خود گنجاندهایم. حتی گاهی بانوانی در این مرکز مشغول به کار شدند که تا پیش از ورودشان به اینجا سوزن به دست نگرفته بودند و در عرض مدتی کوتاه تبدیل به چرخکارهایی ماهر شدند.
کار کردن در این کارگاه تمام ساعات روز بانوان را به خود اختصاص میدهد. آیا برنامههای اجتماعی و فعالیتهای فرهنگی و هنری خاص جایی در این کارگاه دارد؟
بانوان در این کارگاه سخت مشغول کار و فعالیت هستند و کمتر زمانی برای چنین برنامههایی پیش میآید. هر از گاهی از طرف شهرداری برنامههایی در این مجموعه برگزار میشود. علاوه بر آن بلیتهای سینما و استخر هم بهعنوان هدیه گاهی به این بانوان تعلق میگیرد. بعضی اوقات از طرف شهرداری برنامههای تفریحی و زیارتی هم برای بانوان این مجموعه ترتیب داده میشود. مشاورهای حوزه پزشکی و خانوادگی هم چند هفته یک بار به ما سر میزنند. بیشتر کارکنان کارگاه برای امرار معاش خود بخشی از کار را به منزل هم میبرند. برای همین بیشترین وقت آنها در روز صرف کار میشود. بعد از آن هم اداره خانه و کارهای منزل را در اولویت خود دارند. بیشترین تعامل اجتماعی این بانوان در همین کارگاه شکل میگیرد. آنها با یکدیگر روابط خوبی دارند و برای رفع مشکلات هم تلاش میکنند.
تا به حال برای اینکه کارکنان این کارگاه تحت حمایت بیمههای تأمین اجتماعی باشند اقدامی انجام دادهاید؟
وقتی به شرکتهای بیمه مراجعه میکنیم از ما سند کارگاه و یا اجاره نامه آن را میخواهند. این در حالی است که شهرداری این کارگاه را با بستن قرارداد به ما تحویل داده است و اجاره نامهای در کار نیست. برای همین هم نمیتوانیم بهعنوان کارفرما، کارکنان این کارگاهها را بیمه کنیم. با این حال همچنان پیگیر بیمه شدن کارکنان هستیم. با صحبتهایی هم که با متولیان اداره بانوان شهرداری منطقه انجام شده، دنبال رفع این مشکل هستیم.
*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۲ در تاریخ ۱۳۹۳/۱/۳۰
نظر شما